ایرانیان همواره در طول تاریخ به آریایی بودن خود افتخار کرده و آن را نشان یکپارچگی ملت خود دانسته اند امروز که مانند بسیاری دیگر از برگهای زرین تاریخ این گرایش به کیش آریایی در میان جوانان این آب و خاک گسترش یافته اقدامات فراوانی بر علیه این همبستگی ملی و تاریخی و هویتی ایرانیان ایجاد صوذت پذیرفته آفرینش شخصیت کمدی هخا ( اهورا خالقی یزدی ) و در پی آن رویایی و روانی نشان دادن ملی گرایان از یکسو و بسیار وحشتناکتر از آن متاسفانه چند صباحی است از گوشه و کنار صحبت از غیر آریایی بودن عده ای از ایرانیان می شود از جمله عنوان می شود اقوام آذری و کرد و لر و بلوچ و ... بازمانده ی تیره های غیر آریایی ترک و آسیای جنوبی و ... می باشند وب سایتهای بسیاری در این راستا تاسیس شده و مطالب فراوانی نقل شده مثلا با نسبت دادن آذری ها و یا دیگر اقوامی که به زبان غیر فارسی تکلم می کنند به ترکها و دیگر اقوام غیر آریایی و ما در دیدی گسترده تر بازتاب این توطئه کثیف را در هرج و مرج و تظاهرات گسترده چندی پیش در آذربایجان پس از به تصویر کشیدن آن کاریکاتور شوم همه شاهد بودیم نمی دانم در پشت این جریان مافیای جهان خوار یهود قرار گرفته که سایه سنگینش را امروز بر رسانه های جهان , هالیوود و بسیاری ابزار قدرت می بینیم که می خواهند اثرات زخم هیتلری خود را با در هم شکنی کامل تیره آریایی التیام بخشند یا این کثیفترین پنجه های تاریخ بشر چنگالهای استعمار پیر بریتانیای کبیر ( بخوانید بریتانیای کثیف ) است که می خواهند همان ضرب المثل معروف تفرقه بیانداز و حکومت کن ( بخوانید تفرقه انداز و هر چه می خواهی بکن ) را به ما یاد آور شود یا عده ای از هموطنان خودمانند که ملی گرایی جوانان امروز را چون بلدوزری می بینند که جاده ی رسیدن به اهداف آنان را در جهت معکوس خرد کرده و در هم می کوبد یا تلفیقی از همه یا دسته ای از اینها و در نهایت همین چند روز پیش بود که در شبکه یک سیما در جریان پخش سریال [B]<<<<<< مدار صفر درجه >>>>>> جمله ای نظرم را به خود جلب کرد در این سریال شهاب حسینی که نقش یک جوان ایرانی را بازی می کند چنین عنوان کرد آریایی بودن ایرانی ها به علت وجود اقوام گوناگون لر و بلوچ و آذری و کرد و ... ((( افسانه ای ))) بیش نیست دیگر طاقت نیاوردم پس از شنیدن این جمله بود که برخاستم و شروع به تحقیق درباره این مطلب کرده و سرانجام توانستم پاسخهایی دندان شکن به این یاوه گویی های کودکانه یافته و پوچ بودن این گفتار را به اثبات برسانم این نتیجه تحقیق من در این باره است که از نظرتان می گذرد همه مردم فلات ايران، از يك ريشه اند دكتر مازيار اشرفيان بناب، عضو هيات علمي پژوهشكده باستان شناسي سازمان ميراث فرهنگي كشور كه دانشآموخته دكتري پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران و كارشناسي ارشد باستان شناسي از دانشگاه «منچستر » بوده و در حال حاضر مشغول گذراندن ماههاي آخر مقطع دكتري تخصصي رشته ژنتيك پزشكي و جمعيتي در دانشگاه «كمبريج» انگلستان است در گفتوگو با خبرنگار «پژوهشي» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا ) خاطرنشان كرد: موضوع تحقيق و مطالعه من در مقطع دكتري مطالعه ژنتيكي اقوام ايراني و بررسي ارتباطات تاريخي و ژنتيكي تمام اقوام ساكن در فلات ايران بوده است. در اين مطالعه كه با كمك و نظارت گروهي از برجسته ترين محققان ژنتيك تكاملي و جمعيتي انجام شده، نمونهاي از افراد داوطلب وابسته به تمام گروههاي اجتماعي و قومي ايران مورد مطالعه قرار گرفتهاند كه نتايج حاصله بسيار جالب توجه و تعمق ميباشد. به گفته وي، مطالعه DNA ميتوكندريال نشان ميدهد كه ريشهي مشترك مادري تمام اقوام ايراني ساكن در فلات ايران، به زماني بسيار عقب بر ميگردد. بدين ترتيب كه اگر تمامي اختلاط ها و شاخص هاي ژنتيكي مربوط به ساير مناطق جغرافيايي و قومي را از محتواي ژنتيكي نمونههاي مدرن ايراني حذف كرده و به كناري بگذاريم، اخيرترين جد مشترك مادري ما (Most Recent common ancestor- MRCA)، زماني حدود 10 هزار و 500 تا 11 هزار سال قبل در فلات ايران ميزيسته است. وي افزود: نزديكي ژنتيكي ميان اقوام ساكن در فلات ايران و از سوي ديگر خاص بودن اين محتوي ژنتيكي در فلات ايران، به قدري ملموس و غير قابل انكار است كه حتي كار برد واژهي اقوام را در مورد جمعيت ساكن در فلات ايران با شك و ترديد روبرو ميكند. به اين معني كه آنچه باعث تمايز ژنتيكي گروههاي انساني مي شود تا بتوان آنها را به صورت اقوام تمايز يافته در زمان و مكاني خاص تصور كرد. ابدا در محتواي ژنتيكي ايرانيان اعم از فارس ]شيرازي، اصفهاني، خراساني[ و آذري و لر و بلوچ و تركمن و .... ديده نميشود. دكتر اشرفيان بناب خاطرنشان كرد: براساس يافته هاي محققان انسان شناسي، فلات ايران اولين و مهمترين گذرگاه انسان مدرن در مسير مهاجرت به سرزمينهاي ناشناخته و جهت دستيابي به منابع جديد بوده است. بدين ترتيب تصور عمومي در مجامع علمي بر اين است كه اولين حضور و استقرار انسان مدرن در فلات ايران چيزي در حدود 60 تا 70 هزار سال قبل بوده است كه شواهد و يافته هاي سطحي از محوطه هاي پيش از تاريخ نيز بر همين امر دلالت ميكنند. بدين ترتيب، انسان مدرن در سرتاسر فلات ايران استقرار و اسكان داشته و پس از طي چند ده هزار سال با پيدايش كشاورزي در حدود 10، 11 هزار سال قبل در منطقه هلال بارور كه بخشهايي از غرب فلات ايران را نيز شامل مي شود و سپس اهلي كردن حيواناتي مانند برخي احشام نقش عمدهاي در پيدايش اولين فرهنگ هاي يكجانشيني و تمدن هاي اوليه جهاني ايفا كرده است. وي تصريح كرد: بر اساس منابع تاريخي و باستان شناسي و زبان شناسي موجود، تصور كلي بر اين است كه آريايي ها پس از استقرار سه گروه مهم آنها در فلات ايران (فارس ها در مركز و جنوب، پارتها در شمال شرق و مادها در غرب و شمال غرب)، بخشي از اين اقوام به سمت شبه قاره هند و بخش ديگر به سمت اروپا مهاجرت كرده و اقوام مدرن هندو ـ اروپائي را پديد آوردهاند. وي با اشاره به اين كه تاريخ مدون دقيق و قابل اعتمادي در خصوص اين وقايع جمعيتي در دست نيست، گفت: دانشمندان در دهههاي اخير براي مطالعه علمي سرگذشت انسان به مطالعات زبان شناسي و ژنتيكي روي آوردهاند. با توجه به اين كه زبان به سرعت و طي گذشت حتي چند نسل ميتواند به شدت دچار تغيير محتوايي و شكلي شود، امروزه مستندترين و قابل اعتماد ترين يافتههاي انسان شناسي، در كنار يافته ها و شواهد فسيلي، يافته هاي ژنتيكي ميباشند. در مطالعات ژنتيكي جمعيتي مطالعه DNA ميتوكندريال كه فقط از مادر به فرزندان منتقل ميشود، مي تواند تاريخ و گذشته نسلهاي مادري را نمايان كند و همچنين مطالعهي بخش فاقد نوتركيبي كروموزوم Y كه از پدر به فرزندان مذكر منتقل ميشود ميتواند تصوير روشني از گذشته و تاريخ پدري اقوام در طي نسل هاي متمادي در اختيار دانشمندان قرار دهند. دكتر اشرفيان بناب، در ادامه خاطرنشان كرد: يكي از يافته هاي جالب توجه در مطالعه اخير اين است كه گروههاي غير فارسي زبان به ويژه جمعيت آذري زبان ساكن در فلات ايران ريشه ژنتيكي مشتركي با اقوام ترك زبان ساكن در كشور تركيه و اروپاي شرقي ندارند و برعكس، شاخص تمايز ژنتيكي آنها با ساير گروههاي ساكن در فلات ايران به ويژه فارسي زبانان نزديك به صفر است كه نشانگر ريشه ژنتيكي مشترك آنها در اعماق تاريخ اين مرز و بوم است... وي در گفتوگو با ايسنا تصريح كرد: اين در حالي است كه در بيشتر منابع جمعيتي و زبان شناسي ايرانيان را به دو گروه تقسيم ميكنند. يكي آنها كه به زبان فارسي يا ساير زبآنهاي وابسته به گروه هندو-اروپايي مكالمه ميكنند، و تصور بر اين است كه از اعقاب اقوام آريائي هستند و ديگر، آنها كه با زبآنهايي غيراز گروه هندو ـ اروپائي مكالمه ميكنند مانند گروه Altaic كه زبآنهايي مانند تركي و آذري و تركمن يا افشار را در بر ميگيرد و تصور ميرود اين گروهها فاقد ريشه مشترك هند و اروپايي هستند؛ اما يافته هاي ژنتيكي اين بررسي همه دلالت بر اين دارند كه ساكنان فلات ايران در گذر تاريخ هر چند بسيار مورد هجوم و آسيب ساير اقوام قرار گرفته اند و گاه زبان و تكلم آنها كمابيش تحت تاثير قرار گرفته است نه تنها هويت فرهنگي و تاريخي خود را حفظ كردهاند بلكه محتواي ژنتيكي خود را كه نشان از ريشه مشترك چندين هزار ساله آنان دارد را نيز مصون داشته اند. اشرفيان بناب همچنين گفت: نتايج اين مطالعه نشان داده است كه برخي از جمعيت هاي ايراني خصوصا هموطنان زرتشتي خصوصيات جمعيتي بسيار خاص و منحصر بفردي را نشان ميدهند. وي همچنين تصريح كرد كه نتايج اين مطالعه در قالب چندين مقاله علمي تدوين و منتشر خواهد شد كه در حال حاضر اولين آنها جهت نشر به يكي از مجلات علمي معتبر ژنتيك ارسال شده است. حال شما پاسخ دهید تركهاي ايراني يا ايرانيان تركزبان بار ديگر كساني در داخل و خارج ايران پيدا شدهاند كه ميكوشند براي مردم آذربايجان هويت تازهاي بتراشند و تبار آنان را به تركان برسانند و در اين رابطه كتابها مينويسند، روزنامه و مجله چاپ ميكنند، كنگره تشكيل ميدهند تا اين ادعاي دروغين را به كرسي بنشانند كه آذربايجانيها «ترك»اند و زبان فارسي را شوونيستهاي تهران به آذربايجانيها تحميل كردهاند و ميخواهند اينگونه القا كنند كه اين موضوع، در دهههاي گذشته (دوران پهلوي) رخ داده است. 1ـ نه تنها آذربايجانيها بلكه قفقازيها و اناطوليها نيز ترك نيستند و بازماندگان مادها يعني نخستين گروه آريايي ميباشند كه از كوههاي قفقاز عبور كرده و به ايران وارد شده و شاهنشاهي ماد را بنيان گذاشتهاند كه سپس پارسيها جاشين آن شدهاند و كوروش نخستين واضع حقوق بشر و بزرگترين پادشاه هخامنشي از اين دودمان بوده و تورات در تحليل و تجليل انديشههاي او، مقام انبياي بنياسرائيل را بر او اعطا نموده است. 2ـ تركها در دشتهاي آسياي مركزي چوپان و چادرنشين بودند وهميشه ميكوشيدند بر زمينهاي آباد ايران زمين و مراتع و كشتزارهاي آن دست يابند و تاريخ اساطيري ايران و سپس سلاطين اشكاني و ساساني همه از جنگهاي ايران و توران داستانها دارد كه شاهنامه حكيم ابوالقاسم فردوسي از داستان ايرج و سلم و تور تا داستانهاي پهلواني همه از آن حكايتهاي زيبا و اشعار حماسي نغز و دلنشين دارد و پس از تازيان كه بر ايران مستولي شدند و كار عربها به جايي رسيد كه تاج كياني آرزو نمايند، تركها با خلفاي بغداد ساختند و هم پيمان شدند و بعدها تركان مغول و بازماندگان تيمور پس از تركتازيها و قتل و غارتها با اينكه ميكوشند فرهنگ ايراني را از ميان بردارند خود تحت تاثير آن قرار گرفته و بهترين مروج و مشوقآيين و راه و رسم ايراني كشتند و خلافت عرب بغداد را از ميان برداشتند ولي نتوانسته بودند بر زبان و فرهنگ ايراني مستولي شوند تا اينكه به دوران صفويان گاه و بيگاه بخشهايي از غرب و شمال ايران ـ در يد تصرف عثمانيان قرار ميگرفت و خود صفويان و قزلباشها نيز به تركي سخن ميگفتند و همه اينها در زبان آذربايجانيها اثر گذاشت و اين نميتواند دليل بر اين باشد كه آذربايجانيها ترك زبان و يا ترك بودهاند كه داوري نابخردانه و نشان از بياطلاعي يا غرض ورزي دارد. شگفتا، پيوندهاي تاريخي و فرهنگي چند هزار ساله را به طاق نسيان ميسپارند و نقشي را كه مردم اين بخشهاي ايران در برابر بيگانگان همچون تركان و تازيان و روميان و روسيان و عثمانيان داشتند ناديده ميانگارند و به اعتبار اختلاف درلهجه و گويش تبليغ جدايي و نفاق افكني ميكنند و نميدانند كه اين پيوندهاي تاريخي و فرهنگي نه چيزي است كه به اين گفتارها و سم پاشيها متزلزل گردد. 3ـ در طول تاريخ خط و زبان مردم آذربايجان و اران در دو سوي ارس و از كوههاي قفقاز تا كوههاي كردستان يكي بوده و گفته ميشود كه زادگاه زرتشت پيامبر ايراني كنار رودخانه كور يا كوروش و يا در كنار درياچه چي چست (اروميه) بوده و شهر شيز و آتشكده آذرگشسب كه اينك آثار آن در جنوب شرقي آذربايجان تجلي مينمايد، نشان دهندهي اين حقيقت است كه مردم اين منطقه ايراني و پيرو آيين « انديشه نيك و گفتار نيك و كردار نيك»، بودهاند نه ياساي چنگيزي يا راه و رسم تازي. در تمام اين دوران نه تنها گويش به پهلوي و فارسي بوده و شهرياران و فرمانروايان به پارسي سخن ميگفتند شعرا و نويسندگان به پارسي شعر ميسرودند و حتي در امپراتوري بزرگ عثماني نيز نامهها و فرمانها را به پارسي مينوشتند كه موزه « توپ قاپي» مملو از اين آثار زيبا و شيوا به زبان پارسي بوده و سر در خانهها نيز به كاشيهاي خط فارسي و شعر فارسي تزيين مييافته و قونيه مركز عرفان و شعر سرايان پارسيگو چون مولانا جلالالدين بلخي بوده و در آران (گنجه و شيروان) نظامي و خاقاني اشعار و آثار فرهنگي خود را به پارسي سروده و نگاشتهاند. هنگاميكه سلطان محمد معروف به فاتح در برابر كاخ سلاطين بيزانس در قسطنطنيه قرار گرفت چنين گفت: ديو نوبت ميزند، بر درگه افراسياب پردهداري ميكند در كاخ قيصر، عنكبوت و گفتن اين شعر از يك فاتح منتسب به تركان، از يك سو نشاندهنده تسلط او به ادبيات و فرهنگ فارسي ميباشد و از سوي ديگر، ژرفاي نفوذ فارسي در ميان عثمانيان است. زيرا اگر اطرافيان سلطان محمد نميفهمند كه او چه ميگويد، هرگز به فارسي شعر نميخواند. 4ـ دودمان پهلوي كه نويسندگان ايراني تبار تركنما، از آنان به نام شوونيستهاي تهران ياد ميكنند، فقط از 1303 شمسي تا 1357 يعني نزديك به 55 سال در ايران فرمانروايي داشتند آيا قطران تبريزي و خاقاني شيرواني و نظامي گنجوي و اوحدي مراغهاي و شيخ محمود شبستري و فضولي و ديگران ... را كه صدها سال پيشتر ميزيستهاند، پهلويها يا شوونيستهاي فارس، آنان وا داشته بودند كه به پارسي شعر بسرايند...؟ آيا خاقاني شيرواني را شوونيستهاي فارس وا داشته بودند كه چون در برابر مدائن در كنار دجله خروشان قرار گرفت قصيدهي معروف: هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن ايوان مدائن را آيينه عبرت دان را بسرايد، يا احساسات پرمايه قلبي و عشق به فرهنگ و تاريخ سرزمين آبايي بود كه اين واژگان را بر زبان او جاري ساخت و يا اينكه نظامي گنجوي ميگويد همه عالم تن است و ايران دل نيست گوينده زين قياس خجل چون كه ايران، دل زمين باشد دل ز تن به بود، يقين باشد بر اثر القاي شوونيستهاي فارس بوده و يا ملهم از اعتقاد صاف و بيآلايش به تاريخ و فرهنگ ايران زمين ميباشد؟ 6ـ در آن روزگاري كه قاجاريان ايراني الاصلِ ترك زبان در ايران سلطنت داشتند و شهر تبريز وليعهد نشين آن پادشاهان بود، چرا « رشديه» آن بزرگ مرد ايراني و نخستين بنيانگذار مدرسههاي نوين آن را با گويش تركي بوجود نياورد و چرا مردم آذربايجان به دنبال تركي نرفتند آيا از قاجارهاي ترك زبان ميترسيدند و يا آنها خود اعتقاد به فرهنگ و زبان پارسي داشتند؟ گو اين كه گفتار به تركي آذري و يا شعر گفتن به اين لهجه منعي نداشت و هر كس ميخواست در اين زمينه شعر ميسرود، مخصوصا نوحه خوانها. همه ميدانند كه نهضت مشروطيت ساخته و پرداخته آذربايجانيها مخصوصا تبريزيان بود چرا روزنامهها به زبان پارسي بود چرا نطقها و خطابها به پارسي نوشته و خوانده ميشد چرا طالبوف و ديگران كه در باكو زندگي ميكردند كتابهاي خود را به تركي ننوشتند و در آن تاريخ حتي روزنامه مشهور ملانصرالدين چاپ باكو گفتارهايش به زباني نوشته ميشد كه بيشتر يا آميزهاي از پارسي بود. متاسفانه بعضيها در مقام تحريف و قلب تاريخند و بيخود گمان ميكنند كه مجله « وارليق» آقاي جواد هيات كه پيش از پانصد شماره خريدار ندارد و يا كتاب (ايران توركلرينين اسكي تاريخي) ميتواند آذربايجان را تركستان نمايد... 7ـ در انقلاب مشروطيت ايران، صدها نفر از قفقاز به تبريز آمدند و به مجاهدين پيوستند و به همراهي مردم تبريز با قواي استبداد ميجنگيدند و انجمن ملي تبريز را از بزرگان آزاديخواهي چون حاجي محمد كوزه كناني و علي مسيو و سيد حسن تقي زاده و علي نقي و جعفر آقاگنجهاي و سيد حسن شريفزاده و ميرزا حسين واعظ و ميرزا محمد عليخان تربيت و ميرزا جوا خان ناطق و ميرزا مهديخان انجمن پديد آوردند . اما اساسنامه آن را به زبان تركي ننوشتند بلكه اعلاميهها و شبنامهها را به پارسي انتشار دادند و حتي در متمم قانون اساسي كه طراح و باني تنظيم آن آذربايجانيها بودند، به رسميت دادن زبان تركي نپرداختند و همهجا سخن از ايران به ميان آوردند و براي آزادي ايران جنگيدند. اين عناوين و مطالب را پس از انقلاب بولشويكي، شوروي پيش كشيدهاند كه شيخ محمد خياباني در قبال آنها و نقشهاي كه بازماندگان امپراطوري تزاري براي تجزيهي آذربايجان كشيده بودند، ناچار ميخواستند نام آذربايجان را به آزادستان يا آزادي ستان تبديل نمايند و هم اكنون با اينكه نقشه شورويها در اين مورد نقش بر آب شد، هنوز پيروان گمنام آنها دست از نقشههاي شوم خود برنداشته و در تلاشند كه به نحوي هويت « تركي» براي آذريها بسازند در حالي كه نه تنها آذربايجانيها بلكه قفقازيها نيز با آن سرسازگاري ندارند و نميتوانند وابستگي عميق فرهنگي خود را به سرزمين آبايي فراموش كنند و به هنگام فروپاشي شوروي هزاران نفر در كنار ارس گرد آمده و مرزها را برداشتند تا به سرزمين آبايي به پيوندند ولي در اينجا، نخواستند و يا نتوانستند به نداي اين مردم غيرتمند جواب مناسب و مثبت دهند. 8ـ محمد امين رسولزاده بنيانگذار حزب مساوات و استقلال اران كه اينك به نام دولت آذربايجان از كشورهاي فروپاشيده شوروي ناميده ميشود، از شخصيتهايي است كه در انقلاب مشروطيت ايران همراه تقيزاده و سايرين به نحو موثري شركت داشت، او با روزنامه ارشاد متعلق به آقايف از ليبرالهاي دموكرات قفقاز كه شعار حريت، مساوات و عدالت، بر سرلوحهاش نقش بسته بود، همكاري داشت. او (رسولزاده) در آن تاريخ بيشتر به ناسيوناليسم گرايش داشت گو اينكه بعدها از ايرانگرايي به ترك گرايي چرخش پيدا كرد. او در 24 سالگي، هنگامي كه جنبش مشروطيت اوج ميگرفت وارد ايران شد و با جريانات سياسي روز به همكاي پرداخت و با همكاري تقيزاده و سليمان ميرزا اسكندري و محمدرضا مساوات روزنامه ايران نو را تاسيس كرد (روزنامه ايران نو نقش موثري در انتقال مفاهيم فرهنگ ناسيوناليسم ايراني و ايدئوژيهاي غربي برعهده داشت) سرمقالههاي آن را رسولزاده مينوشت. سياستهاي انگلستان را كه منجر به ادامه نفوذ انگلستان در ايران ميشد، شديدا به باد انتقاد ميگرفت. در مواضع سياسي و اقتصادي خود ضمن تبليغ نوعي سوسيال دموكراسي از نوع اروپايي آن، از زرتشتيان و پارسيان هند حمايت مينمود. اين مطالب روزنامه ايران نو، راهگشاي كساني شد كه طرفدار پيراستن زبان فارسي از لغات عربي بودند. فعاليت رسولزاده در ايران از جمله متوجه حمله به روسيه تزاري بود. او در ميان مليون ايران و آزاديخواهان از وجهه خاصي برخوردار بود و يكي از عوامل موثر گرايشهاي ناسيوناليستي در ايران به شمار ميآمد و به نوشته ابراهاميان، مشكل او در تكلم به زبان فارسي، مانع از اين شد كه به نمايندگي دوره دوم مجلس شوراي ملي انتخاب شود. سرگذشت و زندگي رسولزاده در اين مقاله مطرح نيست ولي آنچه اشاره شد، به عنوان نمونهاي از احساسات و ايرانپرستي قفقازيان است كه حتي رهبران انديشه پانتوركيسم در قفقاز همچون امروز گرايش به ايران و الحاق به سرزمين مادري داشتند و متاسفانه حكومتهاي وقت ايران نتوانستند احساسات آنها را دريافته و كمك و حمايت نمايند. سخن كوتاه بايد كرد و علاقهمندان را به كتابهاي گوناگوني كه در اين رابطه به رشته تحرير در آمده واگذار نمود. و آنچه بايد دانست اين است كه: ممكن است در ايران، پارهاي از ايرانيان ترك زبان باشند ولي آنها هيچگاه « ترك» نبودند و هميشه در سنگر دفاع از ايران پيشتاز بودهاند و آنهايي كه اختلاف در لهجه و زبان را پيش ميكشند بايد دانسته باشند كه نه تنها در جهان ملتي كه با يك زبان سخن گويد وجود ندارد و به قول شهريار « ملتي با يك زبان، تاريخ كي دارد نشان» بلكه زبان هيچگاه دلالتي بر اختلاف قوميت و مليت نداشته و ندارد و اتحاد قومي جز بر مبناي تاريخ و فرهنگ مشترك استوار نميباشد. بر همگان روشن است كه ميان واژه و تيره ي آذري و ترك تفاوت فراوان است. نخست امروزه تركها را از دودمانِ تيره ی مغولان ميدانند. در صورتي كه آذريها را هم تاريخ نگاران پيشين(بويژه هردوت) و هم تاريخ دانان كنوني از تيره ماد كوچك ميدانند. دو اينكه به گونه 100% تابت شده كه مادها يكي از تيره هاي آريايي هستند. هر چند كه چند بي خرد پان ترك با ادعاي اينكه مادها آريايي نيستند لبخند را به روي لب هاي همگان آورده اند. سه اينكه هر كس به آساني ميتواند دريابد كه هم ميهنان آذري ما از ديدگاه ريخت و چهره بيشتر همساني با ايرانيان دارند و يا با تنگ چشمان آسياي ميانه و مغولان. چهارمين مورد آشكارترين مورد ميباشد. همين نام آذربايجان هست. آيا اين نام هم يك نام تركي هست؟؟؟ پنج اينكه در شاهنامه چندين بار نام آذرآبادگان آمده. پرسش اينجاست اگر آذرآبادگاني وجود نداشته پس ديدگاه فردوسي كجاي ايران بوده؟ من تنها يكي از نمونه ها را مي آورم: همي تاز تا آذرآبادگان ديار دليران و آزادگان اين بيت در بخش پادشاهي يزدگرد هست. جايي كه يزدگرد از همه بخشهاي ايران زمين آغاز به گرآوري سپاه ميكند. كه يكي از آن بخشها آذرآبادگان است. نغز است اينکه در همين بخش و چند بيت پس از آن فردوسی سرراست ترکها را دشمن ايران ميداند. انگار اين بزرگ مرد چنين روزهايي را پيش بيني ميكرده و اين ابيات را براي پند گيري ما آورده. جايي كه آذريها را همراه و بخشي از ايران و تركها را دشمن سوگند خورده ايران و ايراني ميداند. آيا کسانی که برای زلزله بم جشن و پايکوبی راه انداختند آذري بودند و يا کسانی که فريب چنين محافلی را خورده اند و ديگر خودشون رو آذری نميدانند و ترک ميدانند؟ دوستان گرامي اين موارد همچنان دنباله دارد و پيش از اين نيز بارها در تارنماها و تارنگارهاي گوناگون گوشزد شده. و اين نوشتار كوتاه تنها براي هم ميهناني هست كه هم اكنون بر سر دوراهي قرار گرفته اند و هر دم ممكن است كه به دام گرگ صفتان و دد منشان پان ترك بيفتند. خواهش من از هم ميهنان آذري اينه كه در اين باره ژرفتر بيانديشند. هم اكنون زمان آن رسيده كه همين آذريهاي ميهن پرست جنبشهايي را تشكيل دهند براي مبارزه با اين محافل پليد پان ترك. اکنون همان زمانی است که بايد يک بابک ديگر از جا برخيزد و مبارزه را آغاز کند با كساني كه آذري و ترك را در يك تراز قرار ميدهند شاید تصور کنید بیان یک جمله در یک سریال چندان پر اهمیت نباشد اما این تنها یک جمله نیست بلکه سایه ی شوم کسانی است که در ابتدای متنم از آنان نام بردم هدف من تهمت زدن به نویسنده آن فیلنامه نیست چرا که ممکن است او نا خواسته و به طور غیر مستقیم تحت تاثیر افکاری که مبلغانی سیاه دارند دست به قلم برده باشد این متن برای اثبات پوچ بودن طرز فکر آن عده که ادعا دارند اقوام گوناگون ایرانی آریایی نیستند تهیه شد که البته به علت درصد بالای جمعیتی آذریها و رخدادهای اخیر بیشتر به اثبات این مسئله بین آنان اختصاص داشت آنچیز که مسلم است اینست که در کشور ما به تعداد بسیار محدود غیر آریایی نیز وجود دارد مثلا سادات ( اگر براستی سید باشند ! ) از تیره عرب که برگرفته از تیره سامی است می باشند و یا عده ی قلیلی از ترکمن ها بر خاسته از تیره آسیای شرقی می باشند اما در همین افراد نیز احتمال دارد این گونه نباشد که از هر دو رگ غیر آریایی باشند من این مطالب را آوردم تا دهان آنان که بر نبودن تیره ی مشترک بین اقوام ایرانی سخن می گویند بر زمین کوبیده شود بازهم برای چندین و چندمین بار این ترانه را بر زبان می آورم وقتی هویت را در نام می جویند هر بی نشان ناچار صد یاوه می گوید درود بر آریایی درود بر آریایی درود بر آریایی اما حتی آن اقلیت محدودی هم که نام برده شد و اصولا هر کسی که در خاک ایران چشم گشوده باشد یک ایرانی است و یک ایرانی مایه افتخار و مباهات تمام هموطنانش بوده و هست جاودان ایران جاودان تمامی ایرانیان با استفاده از مقالات ارزشمند علی زرینه باف دكتر مازيار اشرفيان کورش محسنی و کتابهای فرهنگ جامع سیاسی نوشته محمود طلوعی دانستنیهای ایران و جهان به تالیف نصرا... آزنگ تاریخ تمدن ویل دورانت تاریخ تمدن آرنولد توین بی اگر ایرانی هستید چکیده مطالب - متن را برای دوستانتان بازگو کنید ایرانی امروز تو هستی که باید جلوی نیرنگهای شوم را بگیری سکوت نکنید , این مطلب را برای تمامی دوسنتان بازگو کنید نگذارید تیشه به ریشه ایرانمان زنند تا خون آریایی در رگهایم جریان دارد , تا خاک ایران بر اجزای تنم نقش بسته از فرهنگ ایران نام , هویت و اصالت غنی ترین سرزمین تاریخ دفاع می کنم خاک وطن , کورش , فردوسی و شهدای گلگون کفن میهن که در طی هزاره ها در راه حفظ مرزهای جغرافیایی و فکری و فرهنگی ایرانم پرپر شدند از من راضی باشند (برگرفته از بلاگ یکی از دوستان میهن پرست) و www.amordad.net
Thursday, June 7, 2007
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment